ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»
سلام دوستم قالب نو مبارک. چه شاد شدی یهو.. از اونهمه تاریکی اومدی بیرون. تیرگی را بزن کنار ذره پرور... واقعا همه ما برای چیزی که نداریم تلاش بیشتری میکنیم در حالی که فکر میکنیم داریم
سلام دوست جون. وقتی ما بقیه رو به بیخیالی و خوشحالی ارشاد می کنیم باید خودمونم یه حرکتی بکنیم دیگه. کم هزینه ترین حرکت هم همین تغییر قالب وبلاگ بود که نشون بدیم درونمون داره تغییر میکنه و کم کم رنگ شادی رو به خودش میبینه.