ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
وقتی از آسمان ، جز قحطی
چیزی نمیبارید ؛
و از زمین
جز خشکی ، ارمغانی در دست نبود ؛
وقتی دستها از فرط عجز ،
شرافت را بدرود گفته
و قلبها
از ضربههای درد ، تپیدن را فراموش کرده بودند ، ....
آسوده خاطر ، زیر سایهسار درختان میوه مینشستی
و دستور میدادی
سرخترین سیب بزرگ را
از دوردستترین شاخهها برچینند
و به تو
ارزانی دارند !
م.صبا
اینم یه جورشه
سلام
شعرهاتون خیلی زیبا هستند..
براتون ازو موفقیت میکنم.
مرسی دوست عزیز. بازم به من سر بزنید . ممنونم از محبتتون