ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
نبودنت را تاب میآورم
با چشمهایی که
قدرت دوستداشتنت را فریاد میکشند ؛
با لحظههایی که
در جستجوی دوبارهی تو ، زمان را گم کردهاند ؛
با دست هایی که
درمانده در دیدارت ، سکوت اختیار کردهاند ؛
با احساسی که
از حس لطیف با تو بودن ، سرشار گشته است ؛
و امیدی که
با حضور دوبارهی تو
حیات از سر میگیرد.....
حضوری که هر لحظه ملموستر میشود ؛
هر لحظه
نزدیکتر..... ! م.صبا
میمیری ادم یه چیزی واست میفرسته نظرت رو بگی؟چن روز پیش یه شعر برات فرستادم!
شعرهات احوال منه این روزها
نبودنش را تاب میآورم
با چشمهایی که فریاد میکشند
ولی انگار چشمهایم را نمیبیند
و صدای فریاد خفهام را نمیشنود یا نمیخواهد بشنود
بمیرم برات که اینقدر اندوهگینی! از این موجود دو پای بدون مغز ، بیش از این نمیشه انتظار داشت.
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی